دعای جوشن صغیر بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشاينده مهربان در کتب معتبره بشرحى مبسوطتر از شرح جوشن کبیر نقل شده و کفعمى در حاشیه بلد الا مین فرموده که این دعائیست رفیع الشاءن عظیم المنزلة و چون موسى هادى عبّاسى قصد قتل حضرت کاظم علیه السلام نمود آن حضرت این دعا را خواند جدّش پیغمبر صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله را در خواب دید که به او فرمود حقّ تعالى هلاک خواهد کرد دشمن تو را و این دعا در مهج الدّعوات سید بن طاوُس نیز نقل شده و ما بین نسخه کفعمى و سید اختلافست و ما موافق بلد الا مین کفعمى نقل نمودیم و آن دعا این است : به نام خداى بخشاینده مهربان اِلهى کمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضى عَلَىَّ سَیفَ عَداوَتِهِ وَشَحَذَ لى ظُبَةَ معبودا چه بسیار دشمنى که شمشیر دشمنى بروى من کشید و لبه کاردش را برایم تیز کرد مِدْیتِهِ وَاَرْهَفَ لى شَباحَدِّهِ وَدافَ لى قَواتِلَ سمُوُمِهِ وَسَدَّدَ اِلَىَّ و دم برنده اش را برایم آماده کرد و زهرهاى کشنده اش را برایم آمیخته و نشان گرفت بسوى من صَوائِبَ سِهامِهِ وَلَمْ تَنَمْ عَنّى عَینُ حِراسَتِهِ وَاَضْمَرَ اَنْ یسُومَنِى تیرهاى نشانگیرش را و چشمش در مراقبت من به خواب نرفت و در دل گرفت که به من آزارى رساند الْمَکروْهَ وَیجَرِّعَنى ذُعافَ مَرارَتِهِ نَظَرْتَ اِلى ضَعْفى عَنِ احتِمالِ و جرعه هاى تلخ زهر خود را به گلویم بریزد در این حال تو به ناتوانى من نگریستى که طاقت تحمل الْفَوادِحِ وَعَجْزى عَنِ الاِْنْتِصارِ مِمَّنْ قَصَدَنى بِمُحارَبَتِهِ وَوَحْدَتى ناگوار را ندارم و عجز مرا در استمداد براى کسى که به قصد جنگ با من برخاسته دیدى و تنهایى مرا فى کثیرٍ مِمَّنْ ناوانى واَرْصَدَ لى فیما لَمْ اُعْمِلْ فِکرى فى در مقابل انبوه دشمنانى که قصد آزار مرا کرده و سرِ راهم کمین کرده اند و فکر من در الاِْ رْصادِ لَهُمْ بِمِثْلِهِ فَاَیدْتَنى بِقُوَّتِک وَشَدَدْتَ اَزْرى بِنُصْرَتِک خلاصى از آنها به جایى نمى رسد مشاهده کردى پس مرا به نیروى خود کمک دادى و بوسیله یارى خود پشتم را محکم بستى وفَلَلْتَ لى حَدَّهُ وَخَذَلْتَهُ بَعْدَ جَمْعِ عَدیدِهِ وَحَشْدِهِ واَعْلَیتَ کعْبى وتیغ برنده دشمن را بر من کند کردى و او را پس از زحماتى که در جمع آورى نفرات و وسایل نابودى من کشیده بود خوار کردى عَلَیهِ وَوَجَّهْتَ ما سَدَّدَ اِلَىَّ مِنْ مَکائِدِهِ اِلَیهِ وَرَدَدْتَهُ عَلَیهِ وَلَمْ و مرا بر او توفق دادى و شرِّ آن نقشه هاى شومى که براى من کشیده بود به خودش برگرداندى و عطش او را در نابودى من یشْفِ غَلیلَهُ وَلَمْ تَبْرُدْ حَزازاتُ غَیظِهِ وَقَدْ عَضَّ عَلَىَّ اَنامِلَهُ وَاَدْبَرَ فرو ننشاندى و دلش را در این باره خنک نکردى و در حالى که از سوز خشمش بر من انگشت به دندان مى گزید پشت کرده و مُوَلِّیاً قَدْ اَخْفَقَتْ سَرایاهُ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ فرارکرد و تجهیزات جنگى ونفرات او درهم شکست پس ستایش براى تو سزاست پروردگاراکه نیرومندى هستى شکست ناپذیر وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِک و بردبارى هستى که شتاب نخواهى کرد درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از سپاسگزاران نعمتهاى خود مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَکمْ مِنْ باغٍ بَغانى و از یادکنندگان بخششهاى خویش قرار ده معبودا و چه بسیار ستم پیشه اى که با نقشه شومش به من ستم کرد و بِمَکایدِهِ وَنَصَبَ لى اَشْراک مَصایدِهِ وَوَکلَ بى تَفَقُّدَ رِعایتِهِ براى شکار کردنم دامها نهاد و مرا دقیقا زیر نظر گرفت واَضبَاءَ اِلَىَّ اِضْباَّءَ السَّبُعِ لِطَریدَتِهِ انْتِظاراً لاِنْتِهازِ فُرْصَتِهِ وَهُوَ و مانند درنده اى که براى شکار گریخته خود کمین مى کند به کمین من نشست تا فرصتى بدست آرد با اینکه یظْهِرُ بَشاشَةَ الْمَلَقِ وَیبْسُطُ لى وَجْهاً غَیرَ طَلِقٍ فَلَمّا رَاَیتَ دَغَلَ درصورت ظاهر خودرا از روى تملق بشّاش نشان مى داد و روى گشاده بى حقیقتى به من مى نمود، و هنگامى که تواى خدا نادرستى سَریرَتِهِ وَقُبْحَ مَا انْطَوى عَلَیهِ لِشَریکهِ فى مِلَّتِهِ واَصْبَحَ مُجْلِباً لى باطن او را دیدى و زشتى نیتش را براى هم کیشش مشاهده فرمودى و دیدى که چگونه مرا بسوى ستم خود مى کشد اورا فى بَغْیهِ اَرْکسْتَهُ لاُِمِّ رَاْسِهِ واَتَیتَ بُنْیانَهُ مِنْ اَساسِهِ فَصَرَعْتَهُ فى به مغز به زمین زدى و ریشه اش را از بیخ و بن برکندى و او را در همان چاهى که براى من کنده بود درافکندى و در زُبْیتِهِ وَرَدَّیتَهُ فى مَهْوى حُفْرَتِهِ وَجَعَلْتَ خَدَّهُ طَبَقاً لِتُرابِ رِجْلِهِ گودالى که به دست خود حفر کرده بود سرنگونش کردى و گونه اش را مطابق خاک پایش کردى و او را سرگرم تن و وَشَغَلْتَهُ فى بَدَنِهِ وَرِزْقِهِ وَرَمَیتَهُ بِحَجَرِهِ وَخَنَقْتَهُ بِوَتَرِهِ وَذَکیتَهُ روزى خودش کردى و به سنگ خودش او را زدى و بازه کمان خودش جانش بگرفتى و بوسیله سرنیزه هاى خودش او راهلاک بِمَشاقِصِهِ وَکبَبْتَهُ لِمَنْخَرِهِ وَرَدَدْتَ کیدَهُ فى نَحْرِهِ وَرَبَقْتَهُ بِنَدامَتِهِ ساختى و برو درافکندى و مکر وحیله اش را به خودش برگرداندى و در بند پشیمانى گرفتارش کردى و پشتش را در زیر بار وَفَسَاْتَهُ بِحَسْرَتِهِ فَاسْتَخْذَاءَ وَتَضاَّئَلَ بَعْدَ نَخْوَتِهِ وانْقَمَعَ بَعْدَ حسرت خم کردى تا آنکه پس از همه نخوت و تکبر خوار گشته به زانو درآمد و پس از اْستِطالَتِهِ ذَلیلاً مَاْسُوراً فى رِبْقِ حِبالَتِهِ الَّتى کانَ یؤَمِّلُ اَنْ یرانى گردنکشى با خوارى مخصوصى ریشه کن شد و در بند دام خود که در روز تسلطش آرزو داشت مرا در آن بیند فیها یوْمَ سَطْوَتِهِ وَقَدْ کدْتُ یا رَبِّ لَوْ لا رَحْمَتُک اَنْ یحُلَّ بى ما گرفتار شد و اى پروردگار من اگر رحمت تو نبود چیزى نمانده بود که به همان بلایى که او دچار شده حَلَّ بِساحَتِهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ من دچار گردم پس ستایش خاص تو است اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى که لایعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلنى لِنَعْماَّئِک مِنَ شتاب نمى کنى درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از الشّاکرینَ ولاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَکمْ مِنْ ح اسِدٍ شَرِقَ سپاسگزاران نعمتهایت قرار ده و از یادکنندگان عطاهایت بدار خدایا چه بسیار حسودى که بِحَسْرَتِهِ وَعَدُوٍّ شَجِىَ بِغَیظِهِ وَسَلَقَنى بِحَدِّ لِسانِهِ وَوَخَزَنى بِمُوقِ حسرت در گلویش گیر کرده و دشمنى که خشم او در گلویش شکسته و با زبان تیزش مرا آزرده و عَینِهِ وَجَعَلَنى غَرَضاً لِمرامیهِ وَقَلَّدَنى خِلالاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ نادَیتُک یا نگاه خشمگین خود را از گوشه چشم همچون تیرى بر بدنم فرو کرده و مرا هدف تیرهاى خود قرار داده و کارهایى را به گردنم رَبِّ مُسْتَجیراً بِک واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِک مُتَوَکلاً عَلى ما لَمْ اَزَلْ انداخت که من اى پروردگارم پیوسته در این باره از روى پناه خواهى تو را خواندم به خاطر اطمینانى که بسرعت اجابت توداشتم اَتَعَرَّفُهُ مِنْ حُسْنِ دِفاعِک عالِماً اَنَّهُ لا یضْطَهَدُ مَنْ اَوى اِلى ظِلِّ و بر سابقه خوبى که همیشه در دفاع کردنت داشتم توکل نمودم و مى دانستم که هرکس در سایه کنَفِک وَلَنْ تَقْرَعَ الْحَوادِثُ مَنْ لَجَاَ اِلى مَعْقِلِ الاِْنْتِصارِ بِک حمایت تو ماءوى گیرد مورد ستم و ظلم کسى واقع نگردد و آنکس که به قلعه کمک خواهى تو پناه برد حوادث کوبنده روزگار فَحَصَّنْتَنى مِنْ باْسِهِ بِقُدْرَتِک فَلَک الْحْمدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا براو کارگر نشود و تو اى خدا بوسیله نیرویت مرا از آزار او در پناه گرفتى پس از آن تو است ستایش اى پروردگار من که نیرومندى یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بدون شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از سپاسگزاران لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَکمْ مِنْ نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایت قرار ده خدایا و چه بسا ابرهایى از گرفتارى (که بسویم در حرکت بود) سَحایبِ مَکرُوهٍ جَلَّیتَها وسَماَّءِ نِعْمَةٍ مَطَرْتَها وَجَداوِلِ کرامَةٍ و تو پراکنده شان کردى و چه بسا آسمان نعمتى که بر من فرو باریدى و نهرهاى بزرگوارى که اَجْرَیتَها واَعْینِ اَحْداثٍ طَمَسْتَها وناشِیةِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَجُنَّةِ روان کردى و چشمه هاى جوشان حوادثى که رویش را پوشاندى و لکه هاى کوچکى از ابر رحمتت که آن را پهن کردى و زره هاى عافِیةٍ اَلْبَسْتَها وَغَوامِرِ کرُباتٍ کشَفْتَها واُمُورٍ جارِیةٍ قَدَّرْتَها لَمْ تندرستى که بر بدنم پوشاندى و گردابهایى از اندوه که برطرف کردى و امور جاریه دیگرى که مقدر کردى و تو هرگاه تُعْجِزْک اِذْ طَلَبْتَها وَلَمْ تَمْتَنِعْ مِنْک اِذْ اَرَدْتَهَا فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ خواستیشان ازطلب آنها درنماندى و هرگاه آنها را اراده فرمودى قدرت برامتناع نداشتند پس تورا است ستایش اى پروردگارمن مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد وآل محمد وَاْجَعْلنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایت خدایا وکمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ وَمِنْ کسْرِ اِمْلاقٍ جَبَرْتَ وَمِنْ مَسْکنَةٍ وچه بسا خوش گمانى مرا که صورت عمل دادى و چه بسیار شکستهاى بى چیزى مرا که جبران کردى و نداریهاى فادِحَةٍ حَوَّلْتَ وَمِنْ صَرْعَةٍ مُهْلِکةٍ نَعَشْتَ وَمِنْ مَشَقَّةٍ اَرَحْتَ سخت و کمرشکن را که از من گرداندى و سقوطهاى نابودکننده اى که بلندم کردى و چه سختیها که مبدل به راحتى کردى لاتُسْئَلُ عَمّا تَفْعَلُ وَهُمْ یسْئَلُونَ وَلا ینْقُصُک ما اَنْفَقْتَ وَلَقَدْ سُئِلْتَ بازخواست نشوى ازآنچه مى کنى ولى دیگران بازخواست شوند وهرچه خرج کنى چیزى ازتو کاسته نگردد و چون از تو بخواهند فَاَعْطَیتَ وَلَمْ تُسْئَلْ فاَبْتَدَاْتَ وَاسْتُمیحَ بابُ فَضْلِک فَما اَکدَیتَ مى دهى و اگر هم نخواهند تو بى سابقه خواستن عطا مى کنى و از درگاه فضل تو احسان خواستند و تو دریغ نداشتى اَبَیتَ اِلاّ اِنْعاماً وَاْمِتناناً واِلاّ تَطَوُّلاً یا رَبِّ وَاِحْساناً واَبَیتُ ندادى جز ازراه نعمت بخشى وامتنانت وجز ازراه عطابخشى بى پایان خود اى پروردگارمن و احسانت ولى من هم درمقابل نکردم اِلا اْنتِهاکاً لِحُرُماتِک وَاْجْتِراَّءً عَلى مَعاصِیک وَتَعَدِّیاً لِحُدُودِک جز پرده درى محرماتت و دلیرى بر ارتکاب معاصى و نافرمانیهایت و تجاوز از حدود تو وَغَفْلَةً عَنْ وَعیدِک وَطاعَةً لِعَدُوّى وَعَدُوِّک لَمْ یمْنَعْک یا اِلهى و بى خبرى از تهدید تو و پیروى از دشمن خود و دشمن تو، اى معبود و اى یاور وناصِرى اِخْلالى بِالشُّکرِ عَنْ اِتْمامِ اِحْسانِک وَلاَ حَجَزَنى ذلِک بزرگوار من کوتاهى من درسپاسگزارى تو را از اتمام احسان ونیکى به من بازنداشت واتمام احسان و نیکى عَنْ اِرْتِکابِ مَساخِطِک اَللّهُمَّ وَهذا مَقامُ عَبْدٍ ذَلیلٍ اعْتَرَفَ لَک تو نیز مانع من از ارتکاب اعمالى که موجب خشم تو است نشد خدایا اکنون به حال بنده خوارى درآمده ام بِالتَّوْحیدِ وَاَقَرَّ عَلى نَفْسِهِ بِالتَّقْصیرِ فى اَداَّءِ حَقِّک وَشَهِدَ لَک که معترف بیگانگى تو است و به زیان خود اعتراف مى کند که در اداى حق تو کوتاهى کرده و گواهى دهد که تو بِسُبُوغِ نِعْمَتِک عَلَیهِ وَجَمیلِ عادَتِک عِنْدَهُ واِحْسانِک اِلَیهِ فَهَبْ لى نعمت خود را بر او فروگذار نکردى و از شیوه نیک و احسان خود نسبت به او کوتاهى نکردى پس یا اِلهى وَسَیدِى مِنْ فَضْلِک ما اُریدُهُ اِلى رَحْمَتِک واَتَّخِذُهُ سُلَّماً اى معبود و آقاى من از فضل خویش بدان اندازه به من ببخش که بتوانم خود را به رحمتت برسانم و آن را نردبانى قرارداده اَعْرُجُ فیهِ اِلى مَرْضاتِک وَ امَنُ بِهِ مِنْ سَخَطِک بِعِزَّتِک وَطَوْلِک و به وسیله آن بسوى خوشنودى تو بالا روم و بدان سبب از خشم تو ایمن گردم به حق عزت و کرمت وَبِحَقِّ نَبِیک مَحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ و به حق پیامبرت محمد صلى الله علیه و آله پس ستایش خاص تو است اى پروردگار من که مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى و قرارم ده از شکرگذاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمت ، خدایا وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى کرْبِ الْمَوْتِ وَحَشْرَجَةِ الصَّدْرِ چه بسا بنده اى که شب و روزش در سختى مرگ بگذرد و جان به سینه اش رسیده وَالنَّظَرِ اِلى ما تَقْشَعِرُّ مِنْهُ الجُلُودُ وَتَفْزَعُ لَهُ القُلُوبُ واَنَا فى عافِیةٍ و بنگرد بدانچه بدنها از هولش بلرزد و دلها بطپد و من در تمام آن مناظر واحوال آسوده و در سلامتى بسر برم مِنْ ذلِک کلِّهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ پس ستایش خاص تو است اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى لایعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعماَّئِک مِنَ بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى یادکنندگان عطاهایت خدایا و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و وَاَصْبَحَ سَقِیماً مَوْجِعاً فى اَنَّةٍ وَعَویلٍ یتَقَلَّبُ فى غَمِّهِ لا یجِدُ روز خود را در بیمارى دردناک و در ناله و فریاد و از اندوه به خود مى پیچد نه راه چاره اى دارد مَحیصاً وَلا یسیغُ طَعاماً وَلا شَراباً وَاَنَا فى صِحَّةٍ مِنَ الْبَدَنِ و نه غذا و نوشابه اى براحتى از گلویش پایین رود و من تندرست و از وَسَلامَةٍ مِنَ الْعَیشِ کلُّ ذلِک مِنْک فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ سلامتى کامل برخوردار هستم و همه این نعمتها از تو است پس ستایش خاص تو است اى پروردگار من که نیرومندى لایغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از سپاسگزاران لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَکمْ مِنْ عَبْدٍ نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمت قرارم ده خدایا و چه بسا بنده اى که بسر برد اَمْسى وَاَصْبَحَ خآئِفا مَرْعُوبا مُشْفِقا وَجِلا هارِبا طَریدا مُنْجَحِرا شب و روز خود را در ترس و خوف و هراس و اضطراب از خانه خود گریخته و آواره گشته و از ترس فى مَضیقٍ وَمَخْبَاَةٍ مِنَ الْمَخابى قَدْ ضاقَتْ عَلَیهِ الاْرْضُ بِرُحْبِها در بیغوله اى رفته و در خفا گاهى خود را پنهان کرده و زمین بدین پهناورى از هر سو بر او تنگ شده لایجِدُ حیلَةً وَلا مَنْجى وَلا مَاْوى وَاَنَا فى اَمْنٍ وَطُمَاْنینَةٍ وَعافِیةٍ نه راه چاره اى دارد و نه جا و ماءوایى و من در کمال امنیت و آسایش و سلامتى مِنْ ذلِک کلِّهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ از این ناراحتیها بسر برم پس خاص تو است ستایش اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى لایعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَسَیدى وَکمْ مِنْ عَبْدٍ یادکنندگان عطایا و مراحمت اى خدا و اى آقاى من چه بسا بنده اى که اَمْسى وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکبَّلاً فِى الْحَدیدِ بِاَیدِى الْعُداةِ شب و روزش در غل و زنجیر آهنین بگذرد در حالى که بدست دشمنانى لایرْحَمُونَهُ فَقیداً مِنْ اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ مُنْقَطِعاً عَنْ اِخْوانِهِ وَبَلَدهِ یتَوَقَّعُ بى رحم گرفتار و دور از زن و فرزند و جداى از برادران و شهر و دیار کلَّ ساعَةٍ بِاَىِّ قِتْلَةٍ یقْتَلُ وَبِاَىِّ مُثْلَةٍ یمَثَّلُ بِهِ وَاَنَا فى عافِیةٍ مِنْ هر ساعت انتظار مى کشد که آیا به چه نحوى او را مى کشند و یا به چه طور اعضاى او را مى بُرند و من در عافیت کامل ذلِک کلِّهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ و دور از تمام اینها بسر برم پس ستایش خاص تو است اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ درود فرست بر محمد و آل محمد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان وَ لاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَ کمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ یقاسِى عطایا و مراحمت خدایا و چه بسا بنده اى که شب و روزش را در حال جنگ بسر مى برد و خود را آماده الْحَرْبَ وَمُباشَرَةَ الْقِتالِ بِنَفْسِهِ قَدْ غَشِیتْهُ الاْعْداَّءُ مِنْ کلِّ جانِبٍ پیکار کرده دشمنان با شمشیر و نیزه و سایر وسایل جنگى از هر سو احاطه اش کرده اند بِالسُّیوفِ وَالرِّماحِ وَآلَةِ الْحَرْبِ یتَقَعْقَعُ فِى الْحَدیدِ قَدْ بَلَغَ و او در زیر آن همه اسلحه هاى آهنین گم شده و حد اعلاى کوشش خود را براى نجات مى کند مَجْهُودَهُ لا یعْرِفُ حیلَةً وَ لا یجِدُ مَهْرَباً قَدْ اُدْنِفَ بِالْجِراحاتِ اَوْ ولى راه چاره و گریزى ندارد و زخمهاى گران برداشته یا مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ تَحْتَ السَّنابِک وَالاْرْجُلِ یتَمَنّى شَرْبَةً مِنْ ماَّءٍ اَوْ زیر سم اسبها و پاها در خون خویش غلطیده آرزوى یک شربت آب یا نَظْرَةً اِلى اَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ لا یقْدِرُ عَلَیها وَ اَنَا فى عافِیةٍ مِنْ ذلِک کلِّهِ یک نظر به زن و فرزند خود را دارد ولى هیچ یک برایش میسر نیست و من از اتمام آنها در عافیت و سلامت بسر برم فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ پس ستایش خاص تو است اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب درود فرست عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک بر محمد و آل محمد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاها مِنَ الذّاکرینَ اِلهى وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى ظُلُماتِ و بخششهایت خدایا و چه بسا بنده اى که شب و روز کند در تاریکیهاى الْبِحارِ وَعَواصِفِ الرِّیاحِ وَالاْهْوالِ وَالاْ مْواجِ یتَوقَّعُ الغَرَقَ دریاها و یا تندبادها و هراسها و امواج خروشان دریا که انتظار غرق وَالْهَلاک لا یقْدِرُ عَلى حیلَةٍ اَوْ مُبْتَلىً بِصاعِقَةٍ اَوْ هَدْمٍ اَوْ حَرْقٍ اَوْ و هلاکت را مى کشد و راه چاره ندارد یا آن کس که گرفتار شده به صاعقه یا زیر آوار رفتن یا آتش سوزى یا شَرْقٍ اَوْ خَسْفٍ اَوْ مَسْخٍ اَوْ قَذْفٍ وَاَنَا فى عافِیةٍ مِنْ ذلِک کلِّهِ فَلَک استخوان به گلو گیر کردن یا به زمین فرو رفتن یا مسخ یا در پرتگاهى گیر کرده ومن از اینها همه آسوده و راحت هستم پس الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یجْعَلُ صَلِّ عَلى خاص تو است ستایش اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب درود فرست بر مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاها و الذّاکرینَ اِلهى وکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى واَصْبَحَ مُسافِراً شاخِصاً عَنْ مرحمتهایت خدایا و چه بسا بنده اى که شب و روزش در مسافرت مى گذرد دور از اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ مُتَحَیراً فِى الْمَفاوِزِ تائِهاً مَعَ الْوُحُوشِ وَالْبَهاَّئِمِ زن و فرزند حیران در بیابانها در حال سرگردانى با حیوانات وحشى و چهارپا وَالْهَواَّمِّ وَحِیداً فَریداً لا یعْرِفُ حیلَةً وَلا یهْتَدى سَبیلاً اَوْ مُتَاَذِّیاً و گزنده تک و تنها زندگى مى کند نه چاره اى به نظرش مى رسد و نه راه به جایى برد یا دچار آزار بِبَرْدٍ اَوْ حَرٍّ اَوْ جُوعٍ اَوْ عُرْىٍ اَوْ غَیرِهِ مِنَ الشَّداَّئِدِ مِمَّا اَنَا مِنْهُ خِلْوٌ سرما یا گرما یا گرسنگى یا برهنگى یا سایر سختیها شده که من از آنها همه آسوده ام فى عافِیةٍ مِنْ ذلِک کلِّهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى و در تندرستى و آسایش از آنها هستم پس خاص تو است ستایش اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى لِنَعْمآئِک مِنَ بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از الشّاکرینَ ولاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ اِلهى وَسَیدى وکمْ مِنْ عَبْدٍ یاد کنندگان عطایا و مراحمتت اى خدا و اى آقاى من و چه بسا بنده اى که بسر برد اَمْسى وَاَصْبَحَ فَقیراً عاَّئِلاً عارِیاً مُمْلِقاً مُخْفِقاً مَهْجُوراً جائِعاً شب و روز خود را در حال فقر و تنگدستى و برهنگى و یاءس و هجران دوستان و گرسنگى و ظَمْئانَ ینْتَظِرُ مَنْ یعُودُ عَلَیهِ بِفَضْلٍ اَوْ عَبْدٍ وَجیهٍ عِنْدَک هُوَ اَوْجَهُ تشنگى و چشم براه است تا آیا کسى بر او احسانى کند یا (چه بسا) برده و غلام آبرومندى در پیش تو که از من مِنّى عِنْدَک وَ اَشدُّ عِبادَةً لَک مَغْلُولاً مَقْهُوراً قَدْ حُمِّلَ ثِقْلاً مِنْ تَعَبِ که آزادم آبرومندتر و عبادت و طاعتش به درگاه تو بیشتر است و زیر زنجیر و قدرت ارباب است و بار سنگین بردگى بر دوش الْعَناَّءِ وَ شِدَّةِ الْعُبُودِیةِ وَکلْفَةِ الرِّقِّ وَثِقْلِ الضَّریبَةِ اَوْ مُبْتَلاً بِبَلاءٍ دارد چه از رنج و تعب و چه سختى کارهاى بردگى و چه مشقت غلام بودن وچه پرداخت وجه سنگین به ارباب خود یا آن شخصى شَدیدٍ لا قِبَلَ لَهُ [بِهِ] اِلاّ بِمَنَّک عَلَیهِ واَنَا الْمَخْدُومُ الْمُنَعَّمُ الْمُعافَى که به بلاء و سختى دچارگشته و تاب تحمل آن را ندارد جز اینکه تو در رفع آن بر او کمک کنى ولى مرا هم دیگران خدمت کنند الْمَکرَّمُ فى عافِیةٍ مِمّا هُوَ فیهِ فَلَک الْحَمْدُ عَلى ذلِک کلِّهِ مِنْ مُقْتَدرٍ وهم نعمت بخشند وهم تندرست وگرامى وازآنچه اوبدان گرفتاراست آسوده ام پس ستایش دربرابر این همه نعمت خاص تواست که نیرومندى لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعْلنى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى که شتاب نکند درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ  اِلهى وَسَیدى از شکرگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمت اى معبود و آقاى من وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى واَصْبَحَ شَریداً طَریداً حَیرانَ مُتَحَیراً جاَّئِعاً چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حال آوارگى و حیرانى و سرگردانى و گرسنگى خائِفاً خاسِراً فِى الصَّحارى وَالْبَرارى قَدْ اَحْرَقَهُ الْحَرُّ وَالْبَرْدُ وَهُوَ ترسان و زیان رسیده در میان صحراها و بیابانها سرما و گرما او را بى تاب کرده و فى ضَرٍّ مِنَ الْعَیشِ وَضَنْک مِنَ الْحَیوةِ وَذُلٍّ مِنَ المَقامِ ینْظُرُ اِلى در وضع فلاکت بار و زندگى سخت و جاى خوار و پستى بسر مى برد و از روى حسرت به نَفْسِهِ حَسْرَةً لا یقْدِرُ لَها عَلى ضَرٍّ وَلا نَفْعٍ وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ خود مى نگرد و قدرت بر سود و زیان خود ندارد و من بِجُودِک وَکرَمِک فَلا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدرٍ لا یغْلَبُ وَذى به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده ام پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى خداى نیرومند شکست ناپذیر و اَناةٍ لا تَعْجَلُ صَلِّعَلى مُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ واْجعَلْنى لاَنْعُمِک مِنَ الشّاکرینَ بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتها ولاِلاَّئِکمِنَالذ اکرینَوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ (نسخه المجلسی) و یادکنندگان عطاهایت و به رحمت خویش بر من رحم کن اى ارحم الراحمین اِلهى وَسَیدى وَ کمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ عَلیلاً مَریضاً سَقیماً مُدْنِفاً اى خدا و اى آقاى من چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حال دردمندى و بیمارى و ناخوشى که در بستر عَلى فُرُشِ العِلَّةِ وَفى لِباسِها یتَقَلَّبُ یمیناً وشِمالاً لا یعْرِفُ شَیئاً بیمارى و جامه ناخوشى افتاده و از شدت ناراحتى به این پهلو و آن پهلو مى چرخد و چیزى مِنْ لَذَّةِ الطَّعامِ وَلا مِنْ لَذَّةِ الشَّرابِ ینْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً لایسْتَطیعُ از لذت نوشیدنى و خوراک نمى فهمد و از روى حسرت به خود مى نگرد و قدرتى لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک فَلا اِلهَ إلاّ بر سود و زیان خود ندارد ولى من به واسطه جود و کرم تو از تمام اینها آسوده ام پس معبودى جز تو نیست اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى منزهى تو اى خداى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب درود فرست بر مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجعَلْنى لَک مِنَ الْعابِدینَ وَلِنعَماَّئِک مِنَ محمد و آل محمد و قرارم ده از زمره پرستش کنندگان خود و از جمله سپاسگزاران نعمتهایت و الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّاکرینَ وَارْحَمْنى بِرحْمَتِک یا اَرْحَمَ یادکنندگان عطاهایت و به رحمت خود بر من ترحم کن اى مهربانترین الرّاحِمینَ مَوْلاىَ وَسَیدى وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ وَقَدْ دَنا مهربانان اى سرور من و اى آقاى من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حالى که یوْمَهُ مِنْ حَتْفِهِ واَحْدَقَ بِهِ مَلَک الْمَوْتِ فى اَعْوانِهِ یعالِجُ سَکراتِ عمرش بسرآمده و فرشته مرگ با اعوان و یارانش دور بستر او را گرفته و او در سختیهاى جان کندن و گردابهاى الْمَوْتِ وَحِیاضَهُ تَدُورُ عَیناهُ یمیناً وَشِمالاً ینْظُرُ اِلى اَحِبّاَّئِهِ مرگ غوطه مى خورد چشمانش به راست و چپ مى گردد نگاه به دوستان و وَاَوِدّاَّئِهِ واَخِلاَّّئِهِ قَدْ مُنِعَ مِنَ الکلامِ وَحُجِبَ عَنِ الخِطابِ ینْظُرُ رفقا و یاران صمیمى خود مى کند و یاراى سخن گفتن ندارد و از گفتار بازمانده از روى حسرت به خود مى نگرد اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً لایسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ که هیچ بر سود و زیان خود قادر نیست و من اى خدا به واسطه بِجُودِک وَکرمِک فَلا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى جود و کرم تو از اینها همه آسوده ام پس معبودى نیست جز تو منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّاکرینَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ یادکنندگان عطاها و بخششهایت و به رحمت خود بر من ترحم کن اى مهربانترین الرّاحِمینَ مَوْلاىَ وَ سَیدى وَ کمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَ اَصْبَحَ فى مَضائِقِ مهربانان اى سرور و آقاى من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در تنگناهاى الحُبُوسِ وَالسُّجُونِ وَکرَبِها وَذُلِّها وَحَدیدِها یتَداوَلُهُ اَعْوانُها زندانها و محبسها و در ناراحتیها و خوارى و زنجیر آهنین زندان گرفتار است و زندانبانها وَ زَبانِیتُها فَلا یدْرى اَىُّ حالٍ یفْعَلُ بِهِ وَاَىُّ مُثْلَةٍ یمَثَّلُ بِهِ فَهُوَ فى دژخیمان دست بدست اورا بگردانند واو نمى داند به چه سرنوشتى دچار خواهد شد و چه عضوى از او را قطع خواهندکردپس آن ضُرٍّ مِنَ الْعَیشِ وَضَنْک مِنَ الْحَیوةِ ینْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً بیچاره در وضع فلاکت بار و زندگى سختى بسر مى برد از روى حسرت به خود مى نگرد که لایسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک قادر بر سود و زیان خود نیست و من به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده ام فَلا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لَک مِنَ الْعابِدینَ ولِنَعْماَّئِک درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده در زمره پرستش کنندگان خود و شکرگذاران نعمتهایت مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ و از یادکنندگان عطاهایت و به رحمت خویش بر من ترحم کن اى مهربانترین الرّاحِمینَ سَیدِى وَمَوْلاىَ وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ مهربانان اى آقاى من و سرور من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روزش را در حالى که عَلَیهِ القَضاَّءُ وَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاَّءُ وَفارَقَ اَوِدّاَئَهُ وَاَحِبّاَئَهُ وَاَخِلاَّّئَهُ به سرنوشت بدى دچار گشته و گرفتارى از چهار طرف او را احاطه کرده و از دوستان و یاران و رفقاى صمیمى دور گشته وَاَمْسى اَسیراً حَقیراً ذَلیلاً فى اَیدِى الْکفّارِ وَالاْعْداَّءِ یتَداوَلُونَهُ و شبش در حال اسارت و کوچکى و ذلت در دست کفار و دشمنان بسر آید که او را دست بدست یمیناً وَشِمالاً قَدْ حُصِرَ فِى الْمَطامیرِ وَثُقِّلَ بِالْحَدیدِ لا یرى شَیئاً به راست و چپ بگردانند و در سیاه چالها زندانى شده و به زنجیر و آهن بسته نه از روشنى دنیا ببیند مِنْ ضِیاَّءِ الدُّنْیا وَلا مِنْ رَوْحِها ینْظُرُ اِلَى نَفْسِهِ حَسْرَةً لا یسْتَطیعُ و نه از نسیم جان بخشش بر او بوزد از روى حسرت به خویشتن بنگرد و قادر بر لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک فَلا اِلهَ إلاّ سود و زیان خویش نباشد و من به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده ام پس معبودى جز تو نیست اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب درود فرست بر مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لَک مِنَ الْعابِدینَ وَلِنَعْماَّئِک مِنَ محمد وآل محمد و قرارم ده از پرستش کنندگانت و از سپاسگزاران نعمتهایت و از الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّاکرینَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یادکنندگان عطاهایت و به رحمت خود به من ترحم کن اى مهربانترین مهربانان اِلهى وَسَیدِى وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اشتاقَ اى خداى من و آقایم و چه بسا بنده اى که شام و یا صبح کرده و روى میلى که اِلَى الدُّنْیا للِرَّغْبَةِ فیها اِلى اَنْ خاطَرَ بِنَفْسِهِ وَمالِهِ حِرْصاً مِنْهُ عَلَیها بدنیا دارد مشتاقانه خود و مالش را به خطر انداخته از روى حرصى که بر آن دارد قَدْ رَکبَ الْفُلْک وَکسِرَتْ بِهِ وَهُوَ فى آفاقِ الْبِحارِ وَظُلَمِها ینْظُرُ اِلى سوار بر کشتى شده و کشتى او شکسته و او در کرانه ها و تاریکیهاى دریا از روى نَفْسِهِ حَسْرَةً لا یقْدِرُ لَها على ضَرٍّ وَلا نَفْعٍ وَاَنَا خِلْوٌ ذلِک کلِّهِ حسرت به خود مى نگرد قدرتى بر سود و زیان خود ندارد و من بِجُوِدک وَکرَمِک فَلا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى به جود و کرم تو از همه اینها آسوده ام پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و اَناةٍ لا یعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لَک مِنَ بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از الْعابِدینَ وَلِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ پرستش کنندگانت و از سپاسگزاران نعمتهایت و از یاد کنندگان عطاهایت و به وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اِلهى وَسَیدى وَکمْ مِنْ رحمتت به من ترحم کن اى مهربانترین مهربانان اى معبود من و آقایم و چه بسا عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیهِ الْقَضاَّءُ وَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاَّءُ والکفّارُ بنده اى که شب و یا صبح کرده و قضا بر او ادامه یافته و بلا و کفار والاْعْداءُ وَاَخَذَتْهُ الرِّماحُ وَالسُّیوفُ وَالسِّهامُ وَجُدِّلَ صَریعاً وَقَدْ و دشمنان او را احاطه کرده و نیزه ها و شمشیرها و تیرها دورش را گرفته و برو در شَرِبَتِ الاْرْضُ مِنْ دَمِهِ واَکلَتِ السِّباعُ وَالطَّیرُ مِنْ لَحْمِهِ وَاَنَا خِلْوٌ افتاده زمین از خونش رنگین و درندگان و پرندگان گوشتش مى خورند و من مِنْ ذلِک کلِّهِ بِجُودِک وَکرَمِک لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّى یا لا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ به جود و کرم تو از آن آسوده ام نه اینکه مستحق آن باشم اى که معبودى جز تو نیست سُبْحانَک مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا تَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ منزهى اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و یادکنندگان الذّاکرینَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ - نسخة المجلسى ] عطاهایت و به رحمتت به من ترحم کن اى مهربانترین مهربانان * * * * * وَعِزَّتِک یا کریمُ لاََطْلُبَنَّ مِمّا لَدَیک وَلاَُلِحَّنَّ عَلَیک وَلاَمُدَّنَّ یدى سوگند به عزت تو اى بزرگوار که من از آنچه پیش تو است مى خواهم و در این باره پافشارى دارم و دستم را نَحْوَک مَعَ جُرْمِها اِلَیک یا رَبِّ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَبِمَنْ اَلُوذُ لا اَحَدَ لى اِلاّاَنْتَ با اینکه گناهکار است به سویت دراز کنم پروردگارا (اگر به درگاه تو نیایم ) به که پناه ببرم و به که روآورم کسى را جز تو ندارم اَفَتَرُدُّنى وَاَنْتَ مُعَوَّلى وَعَلَیک مُتَّکلى اَسْئَلُک بِاسْمِک الَّذى آیا تو هم مرا برانى در صورتى که تو تکیه گاه منى و توکلم بر تو است از تو خواهم به حق آن نامت که وَضَعْتَهُ عَلَى السَّم اَّءِ فَاْستَقَلَّتْ وَعَلَى الاْرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ وَعَلَى بر آسمان نهادى و پابرجا شد و بر زمین نهادى و مستقر شد و بر الْجِبالِ فَرَسَتْ وَعَلَى اللَّیلِ فَاَظْلَمَ وَعَلَى النَّهارِ فَاسْتَنارَ اَنْ تُصَلِّىَ کوهها نهادى استوار شد و بر شب نهادى تاریک شد و بر روز نهادى روشن گردید که درود فرستى عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمِّدٍ وَاَنْ تَقْضِىَ لى حَواَّئِجى کلَّها وَتَغْفِرَ لى بر محمد و آل محمد و همه حاجتهاى مرا برآورى و همه گناهانم بیامرزى ذُنُوبى کلَّها صَغیرَها وَکبیرَها وَتُوَسِّعَ عَلَىَّ مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنى بِهِ چه کوچک باشد و چه بزرگ و روزیم را به اندازه اى فراخ گردانى که به وسیله آن به شَرَفَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ مَوْلاىَ بِک اسْتَعَنْتُ فَصَلِّ شرافت دنیا و آخرت برسم اى مهربانترین مهربانان اى سرور من به تو یارى جویم پس درود فرست عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واَعِنّى وَبِک اسْتَجَرْتُ فَاَجِرْنى واَغْنِنى بر محمد و آل محمد و یاریم ده و به تو پناه آورده ام پس پناهم ده و مرا بِطاعَتِک عَنْ طاعَةِ عِبادِک وَبِمَسْئَلَتِک عَنْ مَسْئَلَةِ خَلْقِک وَانْقُلْنى به وسیله اطاعت خویش از اطاعت بندگانت بى نیاز کن و به وسیله درخواست از خود مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ اِلى عِزِّ الْغِنى وَمِنْ ذُلِّ الْمَعاصى اِلى عِزِّ الطّاعَةِ فَقَدْ از درخواست مخلوقت مستغنى ساز و مرا از ذلت ندارى و فقر بسوى عزت دارایى منتقل کن و از خوارى گناهان به شوکت اطاعت ببر فَضَّلْتَنى عَلى کثیرٍ مِنْ خَلْقِک جُوداً مِنْک وَکرَماً لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّى زیرا که تو از روى جود و کرم خویش مرا بر بسیارى از خلق خویش برترى دادى و این نه به خاطر استحقاق من بود اِلهى فَلَک الْحَمْدُ عَلى ذلِک کلِّهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ خدایا پس ستایش خاص تو است در همه اینها درود فرست بر محمد و آل محمد وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِک مِنَ الشّاکرینَ وَلاِلاَّئِک مِنَ الذّاکرینَ پس به سجده و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و یادکنندگان عطاهایت * * * * * * * برو و بگو: سَجَدَ وَجْهِىَ الذَّلیلُ لِوَجْهِک الْعَزیزِ الْجَلیلِ سَجَدَ وَجْهِىَ * * * * به خاک افتاد روى خوارم براى روى عزیز و بزرگوارت به خاک افتاد روى البالى اْلفانى لِوَجْهِک الدّاَّئِم الْباقى سَجَدَ وَجْهِىَ الْفَقیرُ لِوَجْهِک کهنه و فانى من در برابر روى جاویدان و همیشگى تو به خاک افتاد روى فقیر من براى روى الْغَنِىِّ الْکبیرِ سَجَدَ وَجْهى وَسَمْعى وَبَصَرى وَلَحْمى وَدَمى بى نیاز بزرگ تو به خاک افتاد رو و گوش و چشم و گوشت و خون وَجِلْدى وَعَظْمى وَما اَقَلَّتِ الاْرْضُ مِنّى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ و پوست و استخوان و هرچه از من که روى زمین است براى خدا پروردگار جهانیان خدایا عُدْ عَلى جَهْلى بِحِلْمِک وَعَلى فَقْرى بِغِناک وَعَلى ذُلّى بِعِزِّک بر نادانى من به بردبارى خویش بازگرد و بر نیازمندیم به بى نیازیت و بر خواریم به عزت و وَسُلْطانِک وَعَلى ضَعْفى بِقُوَّتِک وَعَلى خَوْفى بِاَمْنِک وَعَلى ذُنُوبى سلطنتت و بر ناتوانیم به توانائیت و بر ترسم به امان بخشیت و بر گناهان وَخطایاىَ بِعَفْوِک وَرَحْمَتِک یا رَحْمنُ یا رَحیمُ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْرَءُ بِک و خطاهایم به عفو و رحمتت اى بخشاینده اى مهربان خدایا من فى نَحْرِ فُلانِ بْنِ فُلان واَعُوُذ بِک مِنْ شَرِّهِ فَاکفِنیهِ بِما کفَیتَ بِهِ اَنْبِیاَّئَک دفع فلان پسر فلان دشمنم را از تو خواهم و از شر او به تو پناه برم پس شرش را از من دور کن هرطور که از پیمبران وَاَوْلِیاَّئَک مِنْ خَلْقِک وَصالِحى عِبادِک مِنْ فَراعِنَةِ خَلْقِک وَطُغاةِ و اولیاء خود از خلقت و بندگان شایسته ات شر یاغیان و سرکشان را دور کردى و عُداتِک وَشَرِّ جَمیعِ خَلْقِک بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اِنَّک عَلى پناه برم به تو از شر همه خلقت به رحمتت اى مهربانترین مهربانان که تو بر کلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ. هر چیز توانایى و بس است ما را خدا و نیکو وکیلى خواهد بود.