فجر |
9 |
وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ... |
و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد ... |
و قوم «ثمود» كه صخرههای عظيم را از (كنار) درّه میبريدند (و از آن خانه و كاخ میساختند)! ... |
And [with] Thamud, who carved out the rocks in the valley? ... |
فجر |
10 |
وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ ... |
و فرعون ذي الاوتاد ... |
و فرعونی كه قدرتمند و شكنجهگر بود، ... |
And [with] Pharaoh, owner of the stakes? - ... |
فجر |
11 |
الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ ... |
الذين طغوا في البلاد ... |
همان اقوامی كه در شهرها طغيان كردند، ... |
[All of] whom oppressed within the lands ... |
فجر |
12 |
فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ ... |
فاکثروا فيها الفساد ... |
و فساد فراوان در آنها به بار آوردند؛ ... |
And increased therein the corruption. ... |
فجر |
13 |
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ ... |
فصب عليهم ربک سوط عذاب ... |
به همين سبب خداوند تازيانه عذاب را بر آنان فرو ريخت! ... |
So your Lord poured upon them a scourge of punishment. ... |
فجر |
14 |
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ... |
ان ربک لبالمرصاد ... |
به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است! ... |
Indeed, your Lord is in observation. ... |
فجر |
15 |
أَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ... |
فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فيقول ربي اکرمن ... |
برای آزمايش، اكرام میكند و نعمت میبخشد (مغرور میشود و) میگويد: «پروردگارم مرا گرامی داشته است!» ... |
his Lord tries him and [thus] is generous to him and favors him, he says, "My Lord has honored me." ... |
فجر |
16 |
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ... |
و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربي اهانن ... |
كه برای امتحان، روزيش را بر او تنگ میگيرد (مأيوس میشود و) میگويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است!» ... |
But when He tries him and restricts his provision, he says, "My Lord has humiliated me." ... |
فجر |
17 |
كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ ... |
کلا بل لا تکرمون اليتيم ... |
چنان نيست كه شما میپنداريد؛ شما يتيمان را گرامی نمیداريد، ... |
No! But you do not honor the orphan ... |
فجر |
18 |
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ... |
و لا تحاضون على طعام المسکين ... |
و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمیكنيد، ... |
And you do not encourage one another to feed the poor. ... |
فجر |
19 |
وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا ... |
و تاکلون التراث اکلا لما ... |
و ميراث را (از راه مشروع و نامشروع) جمع كرده میخوريد، ... |
And you consume inheritance, devouring [it] altogether, ... |
فجر |
20 |
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ... |
و تحبون المال حبا جما ... |
و مال و ثروت را بسيار دوست داريد (و بخاطر آن گناهان زيادی مرتكب میشويد)! ... |
And you love wealth with immense love. ... |
فجر |
21 |
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا ... |
کلا اذا دکت الارض دکا دکا ... |
چنان نيست كه آنها میپندارند! در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود، ... |
No! When the earth has been leveled - pounded and crushed - ... |
فجر |
22 |
وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ... |
و جاء ربک و الملک صفا صفا ... |
و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند، ... |
And your Lord has come and the angels, rank upon rank, ... |
فجر |
23 |
وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى ... |
و جيء يومئذ بجهنم يومئذ يتذکر الانسان و انى له الذکرى ... |
روز جهنم را حاضر میكنند؛ (آری) در آن روز انسان متذكّر میشود؛ امّا اين تذكّر چه سودی برای او دارد؟! ... |
iew], that Day, is Hell - that Day, man will remember, but what good to him will be the remembrance? ... |
فجر |
24 |
يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ... |
يقول يا ليتني قدمت لحياتي ... |
میگويد: «ای كاش برای (اين) زندگيم چيزی از پيش فرستاده بودم!» ... |
He will say, "Oh, I wish I had sent ahead [some good] for my life." ... |
فجر |
25 |
فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ... |
فيومئذ لا يعذب عذابه احد ... |
در آن روز هيچ كس همانند او [= خدا] عذاب نمیكند، ... |
So on that Day, none will punish [as severely] as His punishment, ... |
فجر |
26 |
وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ... |
و لا يوثق وثاقه احد ... |
و هيچ كس همچون او كسی را به بند نمیكشد! ... |
And none will bind [as severely] as His binding [of the evildoers]. ... |
فجر |
27 |
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ... |
يا ايتها النفس المطمئنة ... |
تو ای روح آراميافته! ... |
[To the righteous it will be said], "O reassured soul, ... |
فجر |
28 |
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ... |
ارجعي الى ربک راضية مرضية ... |
به سوی پروردگارت بازگرد در حالی كه هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، ... |
Return to your Lord, well-pleased and pleasing [to Him], ... |
فجر |
29 |
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ... |
فادخلي في عبادي ... |
پس در سلك بندگانم درآی، ... |
And enter among My [righteous] servants ... |
فجر |
30 |
وَادْخُلِي جَنَّتِي ... |
و ادخلي جنتي ... |
و در بهشتم وارد شو! ... |
And enter My Paradise." ... |
بلد |
1 |
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ... |
لا اقسم بهذا البلد ... |
قسم به اين شهر مقدّس [= مكّه]، ... |
I swear by this city, Makkah - ... |
بلد |
2 |
وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ... |
و انت حل بهذا البلد ... |
شهری كه تو در آن ساكنی، ... |
And you, [O Muhammad], are free of restriction in this city - ... |
بلد |
3 |
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ... |
و والد و ما ولد ... |
و قسم به پدر و فرزندش [= ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل ذبيح]، ... |
And [by] the father and that which was born [of him], ... |
بلد |
4 |
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ ... |
لقد خلقنا الانسان في کبد ... |
كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگی او پر از رنجهاست)! ... |
We have certainly created man into hardship. ... |
بلد |
5 |
أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ... |
ا يحسب ان لن يقدر عليه احد ... |
آيا او گمان میكند كه هيچ كس نمیتواند بر او دست يابد؟! ... |
Does he think that never will anyone overcome him? ... |
بلد |
6 |
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا ... |
يقول اهلکت مالا لبدا ... |
میگويد: «مال زيادی را (در كارهای خير) نابود كردهام!» ... |
He says, "I have spent wealth in abundance." ... |
بلد |
7 |
أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ ... |
ا يحسب ان لم يره احد ... |
آيا (انسان) گمان میكند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيری انجام نداده) است؟! ... |
Does he think that no one has seen him? ... |
بلد |
8 |
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ ... |
ا لم نجعل له عينين ... |
آيا برای او دو چشم قرار نداديم، ... |
Have We not made for him two eyes? ... |
بلد |
9 |
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ... |
و لسانا و شفتين ... |
و يك زبان و دو لب؟! ... |
And a tongue and two lips? ... |
بلد |
10 |
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ... |
و هديناه النجدين ... |
و او را به راه خير و شرّ هدايت كرديم! ... |
And have shown him the two ways? ... |
بلد |
11 |
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ... |
فلا اقتحم العقبة ... |
ولی او از آن گردنه مهمّ نگذشت! ... |
But he has not broken through the difficult pass. ... |
بلد |
12 |
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ... |
و ما ادراک ما العقبة ... |
و تو نمیدانی آن گردنه چيست! ... |
And what can make you know what is [breaking through] the difficult pass? ... |
بلد |
13 |
فَكُّ رَقَبَةٍ ... |
فک رقبة ... |
آزادكردن بردهای، ... |
It is the freeing of a slave ... |
بلد |
14 |
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ... |
او اطعام في يوم ذي مسغبة ... |
يا غذا دادن در روز گرسنگی... ... |
Or feeding on a day of severe hunger ... |
بلد |
15 |
يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ... |
يتيما ذا مقربة ... |
يتيمی از خويشاوندان، ... |
An orphan of near relationship ... |
بلد |
16 |
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ ... |
او مسکينا ذا متربة ... |
يا مستمندی خاكنشين را، ... |
Or a needy person in misery ... |
بلد |
17 |
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ... |
ثم کان من الذين امنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة ... |
سپس از كسانی باشد كه ايمان آورده و يكديگر را به شكيبايی و رحمت توصيه میكنند! ... |
among those who believed and advised one another to patience and advised one another to compassion. ... |
بلد |
18 |
أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ... |
اولئک اصحاب الميمنة ... |
آنها «اصحاب اليمين»اند (كه نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهند)! ... |
Those are the companions of the right. ... |
بلد |
19 |
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ... |
و الذين کفروا باياتنا هم اصحاب المشامة ... |
و كسانی كه آيات ما را انكار كردهاند افرادی شومند (كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده میشود). ... |
But they who disbelieved in Our signs - those are the companions of the left. ... |
بلد |
20 |
عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ ... |
عليهم نار مؤصدة ... |
بر آنها آتشی است فروبسته (كه راه فراری از آن نيست)! ... |
Over them will be fire closed in. ... |
شمس |
1 |
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ... |
و الشمس و ضحاها ... |
به خورشيد و گسترش نور آن سوگند، ... |
By the sun and its brightness ... |
شمس |
2 |
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ... |
و القمر اذا تلاها ... |
و به ماه هنگامی كه بعد از آن درآيد، ... |
And [by] the moon when it follows it ... |
شمس |
3 |
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ... |
و النهار اذا جلاها ... |
و به روز هنگامی كه صفحه زمين را روشن سازد، ... |
And [by] the day when it displays it ... |
شمس |
4 |
وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ... |
و الليل اذا يغشاها ... |
و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند، ... |
And [by] the night when it covers it ... |
شمس |
5 |
وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا ... |
و السماء و ما بناها ... |
و قسم به آسمان و كسی كه آسمان را بنا كرده، ... |
And [by] the sky and He who constructed it ... |
شمس |
6 |
وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ... |
و الارض و ما طحاها ... |
و به زمين و كسی كه آن را گسترانيده، ... |
And [by] the earth and He who spread it ... |
شمس |
7 |
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ... |
و نفس و ما سواها ... |
و قسم به جان آدمی و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته، ... |
And [by] the soul and He who proportioned it ... |
شمس |
8 |
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ... |
فالهمها فجورها و تقواها ... |
سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است، ... |
And inspired it [with discernment of] its wickedness and its righteousness, ... |