يوسف |
56 |
َبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ... |
و کذلک مکنا ليوسف في الارض يتبوا منها حيث يشاء نصيب برحمتنا من نشاء و لا نضيع اجر المحسنين ... |
كرد)! ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم (و شايسته بدانيم) ميبخشيم؛ و پاداش نيكوكاران را ضايع نمیكنيم! ... |
e touch with Our mercy whom We will, and We do not allow to be lost the reward of those who do good. ... |
يوسف |
57 |
وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ... |
و لاجر الاخرة خير للذين امنوا و کانوا يتقون ... |
(امّا) پاداش آخرت، برای كسانی كه ايمان آورده و پرهيزگاری داشتند، بهتر است! ... |
And the reward of the Hereafter is better for those who believed and were fearing Allah. ... |
يوسف |
58 |
وَجَاء إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ... |
و جاء اخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم و هم له منکرون ... |
يوسف (در پی موادّ غذايی به مصر) آمدند؛ و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت؛ ولی آنها او را نشناختند. ... |
came [seeking food], and they entered upon him; and he recognized them, but he was to them unknown. ... |
يوسف |
59 |
ي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ ... |
و لما جهزهم بجهازهم قال ائتوني باخ لکم من ابيکم ا لا ترون اني اوفي الکيل و انا خير المنزلين ... |
كه از پدر داريد، نزد من آوريد! آيا نمیبينيد من حق پيمانه را ادا میكنم، و من بهترين ميزبانان هستم؟! ... |
s from your father. Do not you see that I give full measure and that I am the best of accommodators? ... |
يوسف |
60 |
فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ ... |
فان لم تاتوني به فلا کيل لکم عندي و لا تقربون ... |
را نزد من نياوريد، نه كيل (و پيمانهای از غلّه) نزد من خواهيد داشت؛ و نه (اصلاً) به من نزديك شويد!» ... |
ot bring him to me, no measure will there be [hereafter] for you from me, nor will you approach me." ... |
يوسف |
61 |
قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ ... |
قالوا سنراود عنه اباه و انا لفاعلون ... |
د: «ما با پدرش گفتگو خواهيم كرد؛ (و سعی میكنيم موافقتش را جلب نمائيم؛) و ما اين كار را خواهيم كرد!» ... |
They said, "We will attempt to dissuade his father from [keeping] him, and indeed, we will do [it]." ... |
يوسف |
62 |
ِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ... |
و قال لفتيانه اجعلوا بضاعتهم في رحالهم لعلهم يعرفونها اذا انقلبوا الى اهلهم لعلهم يرجعون ... |
رداختهاند، در بارهايشان بگذاريد! شايد پس از بازگشت به خانواده خويش، آن را بشناسند؛ و شايد برگردند!» ... |
might recognize it when they have gone back to their people that perhaps they will [again] return." ... |
يوسف |
63 |
يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ... |
فلما رجعوا الى ابيهم قالوا يا ابانا منع منا الکيل فارسل معنا اخانا نکتل و انا له لحافظون ... |
ما ندهند؛ پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمی (از غلّه) دريافت داريم؛ و ما او را محافظت خواهيم كرد!» ... |
so send with us our brother [that] we will be given measure. And indeed, we will be his guardians." ... |
يوسف |
64 |
َّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ... |
قال هل امنکم عليه الا کما امنتکم على اخيه من قبل فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين ... |
(يوسف) اطمينان كردم (و ديديد چه شد)؟! و (در هر حال،) خداوند بهترين حافظ، و مهربانترين مهربانان است» ... |
th his brother before? But Allah is the best guardian, and He is the most merciful of the merciful." ... |
يوسف |
65 |
ْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ ... |
قالوا يا ابانا ما نبغي هذه بضاعتنا ردت الينا و نمير اهلنا و نحفظ اخانا و نزداد کيل بعير ذلک کيل يسير ... |
؛ و برادرمان را حفظ خواهيم كرد؛ و يك بار شتر زيادتر دريافت خواهيم داشت؛ اين پيمانه (بار) كوچكی است!» ... |
andise returned to us. And we will obtain supplies for our family and protect our brother and obtain ... |
يوسف |
66 |
بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ... |
ه معکم حتى تؤتون موثقا من الله لتاتنني به الا ان يحاط بکم فلما اتوه موثقهم قال الله على ما نقول وکيل ... |
ا پيمان استوار خود را در اختيار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه میگوييم، ناظر و نگهبان است!» ... |
by enemies." And when they had given their promise, he said, "Allah, over what we say, is Witness." ... |
يوسف |
67 |
َيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ... |
من ابواب متفرقة و ما اغني عنکم من الله من شيء ان الحکم الا لله عليه توکلت و عليه فليتوکل المتوکلون ... |
دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توكّل كردهام؛ و همه متوكّلان بايد بر او توكّل كنند!» ... |
ion is only for Allah; upon Him I have relied, and upon Him let those who would rely [indeed] rely." ... |
يوسف |
68 |
ُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ... |
عنهم من الله من شيء الا حاجة في نفس يعقوب قضاها و انه لذو علم لما علمناه و لکن اکثر الناس لا يعلمون ... |
خاطرش آرام گرفت)؛ و او به خاطر تعليمی كه ما به او داديم، علم فراوانی داشت؛ ولی بيشتر مردم نمیدانند! ... |
which he satisfied. And indeed, he was a possessor of knowledge because of what We had taught him, ... |
يوسف |
69 |
ُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ... |
و لما دخلوا على يوسف اوى اليه اخاه قال اني انا اخوک فلا تبتئس بما کانوا يعملون ... |
ادرش را نزد خود جای داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام میدادند، غمگين و ناراحت نباش!» ... |
himself; he said, "Indeed, I am your brother, so do not despair over what they used to do [to me]." ... |
يوسف |
70 |
َ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ... |
فلما جهزهم بجهازهم جعل السقاية في رحل اخيه ثم اذن مؤذن ايتها العير انکم لسارقون ... |
ها را بست، ظرف آبخوری پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسی صدا زد؛ «ای اهل قافله، شما دزد هستيد!» ... |
bowl into the bag of his brother. Then an announcer called out, "O caravan, indeed you are thieves." ... |
يوسف |
71 |
قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ ... |
قالوا و اقبلوا عليهم ما ذا تفقدون ... |
آنها رو به سوی او كردند و گفتند: «چه چيز گم كردهايد؟» ... |
They said while approaching them, "What is it you are missing?" ... |
يوسف |
72 |
قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ ... |
قالوا نفقد صواع الملک و لمن جاء به حمل بعير و انا به زعيم ... |
ه پادشاه را! و هر كس آن را بياورد، يك بار شتر (غلّه) به او داده میشود؛ و من ضامن اين (پاداش) هستم!» ... |
he king. And for he who produces it is [the reward of] a camel's load, and I am responsible for it." ... |
يوسف |
73 |
قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ ... |
قالوا تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد في الارض و ما کنا سارقين ... |
ند: «به خدا سوگند شما میدانيد ما نيامدهايم كه در اين سرزمين فساد كنيم؛ و ما (هرگز) دزد نبودهايم!» ... |
certainly known that we did not come to cause corruption in the land, and we have not been thieves." ... |
يوسف |
74 |
قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ ... |
قالوا فما جزاؤه ان کنتم کاذبين ... |
آنها گفتند: «اگر دروغگو باشيد، كيفرش چيست؟» ... |
The accusers said, "Then what would be its recompense if you should be liars?" ... |
يوسف |
75 |
قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ... |
قالوا جزاؤه من وجد في رحله فهو جزاؤه کذلک نجزي الظالمين ... |
، خودش كيفر آن خواهد بود؛(و بخاطر اين كار، برده شما خواهد شد؛) ما اينگونه ستمگران را كيفر میدهيم!» ... |
whose bag it is found - he [himself] will be its recompense. Thus do we recompense the wrongdoers." ... |
يوسف |
76 |
الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ... |
ک کدنا ليوسف ما کان لياخذ اخاه في دين الملک الا ان يشاء الله نرفع درجات من نشاء و فوق کل ذي علم عليم ... |
بگيرد، مگر آنكه خدا بخواهد! درجات هر كس را بخواهيم بالا میبريم؛ و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! ... |
ould not have taken his brother within the religion of the king except that Allah willed. We raise i ... |
يوسف |
77 |
فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ ... |
يسرق فقد سرق اخ له من قبل فاسرها يوسف في نفسه و لم يبدها لهم قال انتم شر مکانا و الله اعلم بما تصفون ... |
زه) گفت: «شما (از ديدگاه من،) از نظر منزلت بدّترين مردميد! و خدا از آنچه توصيف میكنيد، آگاهتر است!» ... |
al it to them. He said, "You are worse in position, and Allah is most knowing of what you describe." ... |
يوسف |
78 |
ِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ... |
قالوا يا ايها العزيز ان له ابا شيخا کبيرا فخذ احدنا مکانه انا نراک من المحسنين ... |
پدر پيری دارد (كه سخت ناراحت میشود)؛ يكی از ما را به جای او بگير؛ ما تو را از نيكوكاران میبينيم!» ... |
ather [who is] an old man, so take one of us in place of him. Indeed, we see you as a doer of good." ... |
يوسف |
79 |
َالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّآ إِذًا لَّظَالِمُونَ ... |
قال معاذ الله ان ناخذ الا من وجدنا متاعنا عنده انا اذا لظالمون ... |
بر خدا كه ما غير از آن كس كه متاع خود را نزد او يافتهايم بگيريم؛ در آن صورت، از ظالمان خواهيم بود!» ... |
revent] that we take except him with whom we found our possession. Indeed, we would then be unjust." ... |
يوسف |
80 |
نْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ... |
ا من الله و من قبل ما فرطتم في يوسف فلن ابرح الارض حتى ياذن لي ابي او يحکم الله لي و هو خير الحاکمين ... |
مين حركت نمیكنم، تا پدرم به من اجازه دهد؛ يا خدا درباره من داوری كند، كه او بهترين حكمكنندگان است! ... |
pon you an oath by Allah and [that] before you failed in [your duty to] Joseph? So I will never leav ... |
يوسف |
81 |
َانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ ... |
ارجعوا الى ابيکم فقولوا يا ابانا ان ابنک سرق و ما شهدنا الا بما علمنا و ما کنا للغيب حافظين ... |
و بگوييد: پدر(جان)، پسرت دزدی كرد! و ما جز به آنچه میدانستيم گواهی نداديم؛ و ما از غيب آگاه نبوديم! ... |
has stolen, and we did not testify except to what we knew. And we were not witnesses of the unseen, ... |
يوسف |
82 |
ْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيْرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ... |
و سئل القرية التي کنا فيها و العير التي اقبلنا فيها و انا لصادقون ... |
هر كه در آن بوديم سؤال كن، و نيز از آن قافله كه با آن آمديم (بپرس)! و ما (در گفتار خود) صادق هستيم!» ... |
And ask the city in which we were and the caravan in which we came - and indeed, we are truthful," ... |
يوسف |
83 |
رًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ... |
قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جميل عسى الله ان ياتيني بهم جميعا انه هو العليم الحکيم ... |
صبری زيبا (و خالی از كفران)! اميدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند؛ چرا كه او دانا و حكيم است! ... |
ng. Perhaps Allah will bring them to me all together. Indeed it is He who is the Knowing, the Wise." ... |
يوسف |
84 |
لَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ... |
و تولى عنهم و قال يا اسفى على يوسف و ابيضت عيناه من الحزن فهو کظيم ... |
ت: «وا اسفا بر يوسف!» و چشمان او از اندوه سفيد شد، اما خشم خود را فرو میبرد (و هرگز كفران نمیكرد)! ... |
Oh, my sorrow over Joseph," and his eyes became white from grief, for he was [of that] a suppressor. ... |
يوسف |
85 |
قَالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ ... |
قالوا تالله تفتؤا تذکر يوسف حتى تکون حرضا او تکون من الهالکين ... |
گفتند: «به خدا تو آنقدر ياد يوسف میكنی تا در آستانه مرگ قرار گيری، يا هلاك گردی!» ... |
, you will not cease remembering Joseph until you become fatally ill or become of those who perish." ... |
يوسف |
86 |
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ... |
قال انما اشکوا بثي و حزني الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون ... |
و اندوهم را تنها به خدا میگويم (و شكايت نزد او میبرم)! و از خدا چيزهايی میدانم كه شما نمیدانيد! ... |
ly complain of my suffering and my grief to Allah, and I know from Allah that which you do not know. ... |
يوسف |
87 |
َيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ... |
بني اذهبوا فتحسسوا من يوسف و اخيه و لا تياسوا من روح الله انه لا يياس من روح الله الا القوم الکافرون ... |
وسف و برادرش جستجو كنيد؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس میشوند!» ... |
of relief from Allah. Indeed, no one despairs of relief from Allah except the disbelieving people." ... |
يوسف |
88 |
َةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ... |
ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين ... |
آوردهايم؛ پيمانه را برای ما كامل كن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما، كه خداوند بخشندگان را پاداش میدهد!» ... |
in quality, but give us full measure and be charitable to us. Indeed, Allah rewards the charitable." ... |
يوسف |
89 |
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ... |
قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه اذ انتم جاهلون ... |
گفت: «آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد، آنگاه كه جاهل بوديد؟!» ... |
He said, "Do you know what you did with Joseph and his brother when you were ignorant?" ... |
يوسف |
90 |
نَّ اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ... |
نک لانت يوسف قال انا يوسف و هذا اخي قد من الله علينا انه من يتق و يصبر فان الله لا يضيع اجر المحسنين ... |
، و شكيبايی و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز میشود؛) چرا كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمیكند!» ... |
Allah and is patient, then indeed, Allah does not allow to be lost the reward of those who do good." ... |
يوسف |
91 |
قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ ... |
قالوا تالله لقد اثرک الله علينا و ان کنا لخاطئين ... |
گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتری بخشيده؛ و ما خطاكار بوديم!» ... |
They said, "By Allah, certainly has Allah preferred you over us, and indeed, we have been sinners." ... |
يوسف |
92 |
قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ... |
قال لا تثريب عليکم اليوم يغفر الله لکم و هو ارحم الراحمين ... |
(يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخی بر شما نيست! خداوند شما را میبخشد؛ و او مهربانترين مهربانان است! ... |
will there be upon you today. Allah will forgive you; and He is the most merciful of the merciful." ... |
يوسف |
93 |
بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ ... |
اذهبوا بقميصي هذا فالقوه على وجه ابي يات بصيرا و اتوني باهلکم اجمعين ... |
اين پيراهن مرا ببريد، و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا میشود! و همه نزديكان خود را نزد من بياوريد!» ... |
cast it over the face of my father; he will become seeing. And bring me your family, all together." ... |
يوسف |
94 |
وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ... |
و لما فصلت العير قال ابوهم اني لاجد ريح يوسف لو لا ان تفندون ... |
دا شد، پدرشان [= يعقوب] گفت: «من بوی يوسف را احساس میكنم، اگر مرا به نادانی و كم عقلی نسبت ندهيد!» ... |
ind the smell of Joseph [and would say that he was alive] if you did not think me weakened in mind." ... |
يوسف |
95 |
قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ ... |
قالوا تالله انک لفي ضلالک القديم ... |
گفتند: «به خدا تو در همان گمراهی سابقت هستی!» ... |
They said, "By Allah, indeed you are in your [same] old error." ... |
يوسف |
96 |
ْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ... |
فلما ان جاء البشير القاه على وجهه فارتد بصيرا قال ا لم اقل لکم اني اعلم من الله ما لا تعلمون ... |
صورت او افكند؛ ناگهان بينا شد! گفت: «آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهايی میدانم كه شما نمیدانيد؟!» ... |
once again] seeing. He said, "Did I not tell you that I know from Allah that which you do not know?" ... |
يوسف |
97 |
قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ... |
قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئين ... |
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم!» ... |
They said, "O our father, ask for us forgiveness of our sins; indeed, we have been sinners." ... |
يوسف |
98 |
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ... |
قال سوف استغفر لکم ربي انه هو الغفور الرحيم ... |
گفت: «بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، كه او آمرزنده و مهربان است!» ... |
"I will ask forgiveness for you from my Lord. Indeed, it is He who is the Forgiving, the Merciful." ... |
يوسف |
99 |
دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ ... |
فلما دخلوا على يوسف اوى اليه ابويه و قال ادخلوا مصر ان شاء الله امنين ... |
پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگی داخل مصر شويد، كه انشاء الله در امن و امان خواهيد بود!» ... |
on Joseph, he took his parents to himself and said, "Enter Egypt, Allah willing, safe [and secure]." ... |
يوسف |
100 |
انُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ... |
و جاء بکم من البدو من بعد ان نزغ الشيطان بيني و بين اخوتي ان ربي لطيف لما يشاء انه هو العليم الحکيم ... |
ساد كرد.پروردگارم نسبت به آنچه میخواهد (و شايسته میداند،) صاحب لطف است؛ چرا كه او دانا و حكيم است! ... |
My Lord has made it reality. And He was certainly good to me when He took me out of prison and brou ... |
يوسف |
101 |
لأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ... |
ي من تاويل الاحاديث فاطر السماوات و الارض انت وليي في الدنيا و الاخرة توفني مسلما و الحقني بالصالحين ... |
آسمانها و زمين! تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستی، مرا مسلمان بميران؛ و به صالحان ملحق فرما!» ... |
tector in this world and in the Hereafter. Cause me to die a Muslim and join me with the righteous." ... |
يوسف |
102 |
ءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ ... |
ذلک من انباء الغيب نوحيه اليک و ما کنت لديهم اذ اجمعوا امرهم و هم يمکرون ... |
غيب است كه به تو وحی میفرستيم! تو (هرگز) نزد آنها نبودی هنگامی كه تصميم میگرفتند و نقشه میكشيدند! ... |
uhammad], to you. And you were not with them when they put together their plan while they conspired. ... |
يوسف |
103 |
وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ ... |
و ما اکثر الناس و لو حرصت بمؤمنين ... |
و بيشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ايمان نمیآورند! ... |
And most of the people, although you strive [for it], are not believers. ... |
يوسف |
104 |
وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ... |
و ما تسئلهم عليه من اجر ان هو الا ذکر للعالمين ... |
و تو (هرگز) از آنها پاداشی نمیطلبی؛ آن نيست مگر تذكّری برای جهانيان! ... |
And you do not ask of them for it any payment. It is not except a reminder to the worlds. ... |
يوسف |
105 |
وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ... |
و کاين من اية في السماوات و الارض يمرون عليها و هم عنها معرضون ... |
و چه بسيار نشانهای (از خدا) در آسمانها و زمين كه آنها از كنارش میگذرند، و از آن رويگردانند! ... |
many a sign within the heavens and earth do they pass over while they, therefrom, are turning away. ... |